برای چشم‌هایش...

این کلمه‌ها نذر هستند

برای چشم‌هایش...

این کلمه‌ها نذر هستند

می‌کنم جامه به تن 

می‌دوم از خانه برون

 می‌روم در پی او با دل دیوانه خویش

 پی آن گم شده می‌گردم و می‌آیم باز

 خسته و کوفته از گردش روزانه خویش